دیدنت بی تابم کرد
نوشته شده توسط : ستایش

وقتی دلم به درد می آید و کسی نیست به حرفهایم گوش دهد ، وقتی تمام غم های عالم در دلم نشسته است ،

 وقتی احساس می کنم دردمند ترین انسان عالمم ، وقتی تمام عزیزانم رفته اند و بعد از 10 سال آمده اند و با

 من غریبه می شوند و کسی حرمت اشکهای نیمه شبم را حفظ نمی کند ، وفتی که تمام عالم را قفس می بینم

 بی اختیار از کنار کسی که دوستش دارم بی تفاوت می گذرم...

سالهاست که عشقم را در صندوقچه غبار آلود قلبم پنهان ساختم و کلید این صندوق را در بطری تنهایی نهاده

 و به دریای بی پایان امید شناور نموده ام تا شاید مسافری با زورق مهتاب و با کوله باری از محبت آن را از

 آب بگیرد و نیاز نامه ام را بر خواند و به یاری ام بشتابد ....

آری اینگونه ثانیه ها را می شمارم و در حسرتکده غریب خود به انتظار می نشینم ...





:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 1 خرداد 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: